پشت این فرمون
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۱۲۴۵۳
ایسنا/اصفهان «تاکسیسواری» ماجراجویی قشنگی است که خواننده را به دل خیابانهای شهر میبرد، با ماشینی که گاهی میشود آن را پیکان گوجهای جوانان و گاهی هم سمند زرد قناری تداعیاش کرد که در هر صورت فرمانش به دست سروش صحت است و مسافرانش ما ایرانیان هستیم!
«مردی که جلو نشسته بود گفت دو هفتۀ دیگه عیده... دقیقاً دو هفتۀ دیگه.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بندی که گذشت داستانکی از کتاب «تاکسیسواری» به نویسندگیِ هنرپیشه و فیلمنامهنویس اصفهانی است؛ مردی که بازیها و قلمنوازیهایش جزئی جدانشدنی از خاطرات ما ایرانیان شده است. آنهم با سریالهای محبوبی چون «ببخشید شما»، «زیر آسمان شهر»، «کوچه اقاقیا»، «شبهای برره»، «بزنگاه» و دهها کار دیگر تلویزیونی و سینمایی که شاید یکی از متفاوتترین آنها در این سالها برنامۀ «کتابباز» باشد. «کتابباز» که با اجرای گیرا و پرجاذبۀ این هنرمند چه محبوبیتی بین ما ایرانیان یافت، آنهم در زمانهای که همه میخواهند بگویند ایرانی کتاب نمیخواند!
«تاکسیسواری» اولین مجموعهداستان و بهطورکلی اولین کتابی است که از این همشهری ما، هموطن ما، یعنی سروش صحت، منتشر شده است. صحت که اصالت نائینی دارد و سالها در اصفهان پرقصه و خیالانگیز زیسته، داستانهای این مجموعه را پیشتر به مدت ۱۶ سال و هر پنجشنبه منتشر کرده است.
حالا شماری از این داستانکها که در دنیای ادبیات به نامهای دیگری چون «فلشفیکشن» یا «داستان لحظه» نیز شناخته میشوند، به کوشش نشر چشمه در تهران چاپ شدهاند. این کتاب در واپسین روزهای سال ۱۴۰۲ شمسی در ۱۶۱ صفحه و با قیمت ۱۷۰هزار تومان به دنیای فرهنگی کشورمان آمد و هماکنون با قیمتی کمتر و در نسخههای ایپاب و صوتی با صدای نافذ خود صحت نیز قابل خریدن است.
پیاده شدم، گریه کردم، رفتم
«تاکسیسواری» ماجراجویی قشنگی است که خواننده را به دل خیابانهای شهر میبرد، با ماشینی که گاهی میشود آن را پیکان گوجهای جوانان و گاهی هم سمند زرد قناری تداعیاش کرد که در هر صورت فرمانش به دست سروش صحت است و مسافرانش ما ایرانیان هستیم! «تاکسیسواری» همزمان که از مرارت و دشواریهای زندگی رانندهتاکسیها میگوید، در نگاهی کلیتر سعی دارد تا دردهای اجتماعی مردم را بازتاب دهد.
صحت به دل سالیان دور و نزدیک ایرانمان سفر میکند و از بیکاری، فقر، گرانی و گرفتاریهای اقتصادیمان میگوید. از آلودگی هوا و طبیعتی مینویسد که شاید خیلی از ما نادیدهاش میگیریم. او راوی دعواها و بگومگوهایی است که دادگاهها را پر کردهاند. و بعد اوج بیماری کرونا و غصهها و ترسهایش را برایمان تصویر میکند.
نویسندۀ «تاکسیسواری» از مهاجرت مردم به چهارگوشۀ دنیا و ترک خانواده و کاشانه مینویسد. از فریادها و بوقهای کرکننده، ترافیک و چراغهای اعصابخردکن و از رادیویی مینویسد که همیشه هم خوشخبر نیست. نمونهاش همان داستانکی است که رانندهاش برای مسافرها اینطور تعریف میکند:
«موقع آزادی خرمشهر پشت فرمون بودم، تونل حکیم رو که زدند پشت فرمون بودم، پلاسکو که آتیش گرفت پشت فرمون بودم، سانچی که آتیش گرفت پشت فرمون بودم. هواپیما که سقوط کرد پشت فرمون بودم. پشت این فرمون چه چیزها که ندیدم.»
و بعد در این میانه صحت از تنهایی، ملال، بغضهای فروخورده و عشقهای فراموششده و فراموشناشده میگوید: «من عقب نشسته بودم و داشتم فکر میکردم اگر او هم مرا ببیند، میشناسدم؟ چرا اینقدر خسته به نظر میرسد؟ حالش خوب است؟ خوشحال است؟ راضی است؟ او هم هنوز به من فکر میکند؟ سر چهارراهی پیاده شد و رفت. یخ کردم. مُردم. تاکسی دوباره راه افتاد. راننده پرسید شما نمیخواید پیاده بشید؟ نگاه کردم و گفتم چرا نگه دارید. نمیخواستم پیاده شوم، میخواستم گریه کنم. پیاده شدم و گریه کردم و رفتم». بعد صحت از دلهای گرفته میگوید؛ دلهای کرخت و بیحال و وارفتهای که دیگر هیچ احساسی سرشان نمیشود. دیگر نمیشکنند و اشکشان جاری نمیشود.
قلبی روی تنۀ درخت
«تاکسیسواری» در کنار همۀ این تلخیها روایتگر لحظههای شیرین و دلخوشیهایمان نیز است. اصلاً خود نویسندۀ اثر که میتوان او را نمایندۀ تمام داستاننویسان دغدغهمند در حوزۀ اجتماعی دانست، بازتابی از وجود امید در فرهنگ کشورمان است؛ قلمرویی که نویسندگانش در فرازوفرودهای جامعه ناامید نمیشوند، قلم را بر زمین نمیگذارند.
اتفاقاً آنان از هنر نویسندگی خویش برای نوشتن از زمانهشان و دردهای روزگار استفاده میکنند. صدای مردم میشوند. و در این بین چون سروش صحت با نگاه خود زیباییها و امیدهای کوچک و بزرگ را نیز به یادمان میآورند. مانند کودکانی که قشنگی پروانههای کوچک و قناریهای رنگین را بهتر از هرکسی میبینند. یا آدمهایی که معنی لبخند را از پشت ماسک هم میفهمند. و مردمانی که با وجود دلهای پرگلایه و دردمندشان، ترانۀ شادیبخش سر میدهند. و از شکوه کوهها، از قشنگیهای چهار فصل، از خوشی خیرهشدن به عکسهای قدیمی و از خاطرههای خوشایند و یادهای امیددهنده میگویند:
«جلو نشسته بودم. رادیو روشن بود و گوینده داشت به مناسبت هفتۀ درختکاری از فواید درخت میگفت. یاد درختی افتادم که در حیاط خانۀ قدیمیمان بود؛ درختی که رازی برای من داشت. روی تنۀ درخت قلبی کنده شده بود و زیرش این نوشته بود: تا ابد عاشق تو میمانم، مرداد ۱۳۱۴.»
در این «تاکسیسواری» بیشتر داستانکها شروع و پایانبندی بجایی دارند. مهمتر اینکه خصیصۀ آنی و ناگهانیبودن داستانها را خواننده به خوبی درک میکند که از نشانگر مهارت نویسنده در این سبک است؛ داستانکها غالباً به موقع آغاز میشوند، شوکه و غافلگیرمان میکنند و در جایی که باید به آخر میرسند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: کتابخوانی سروش صحت كتاب خواني استانی فرهنگی و هنری داستان داستان خواني استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی سیاسی استانی ورزشی تاکسی سواری ما ایرانیان سروش صحت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۱۲۴۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۶ کشته براثر ریزش کوه و صاعقه در افغانستان
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ از کابل، دفتر مطبوعاتی استانداری ننگرهار امروز اعلام کرد: چهار نفر براثر ریزش کوه در منطقه «درونته» از توابع استان لغمان در شرق افغانستان جان خود را ازدست دادند. این حادثه زمانی بوقوع پیوست که سنگهای سرازیر شده از کوه بر سر خودروهای سواری در این مسیر فرود آمد، جان باختگان این حادثه سرنشینان دو خودرو سواری بودند. درپی این حادثه جاده پرتردد کابل- جلال آباد نیز به روی رفت و آمد بسته شد.
خبر دیگر اینکه براثر صاعقه در استانهای پنجشیر و بدخشان افغانستان نیز دو نفر از جمله یک زن و یک مرد جان خود را از دست دادند.
بارانهای شدید و حوادث ناشی از آن از جمله جاری شدن سیل در کمتر از بیست روز گذشته در افغانستان بیش از صد کشته برجای گذاشت.
افغانستان در سال دو هزار و بیست و سه میلادی چهارمین کشور آسیب پذیر جهان از وقوع حوادث طبیعی شناخته شد.
فردا یکشنبه نیز بارانهای شدید و احتمال جاری شدن سیل در بیست و هشت استان افغانستان پیش بینی شده است.